با رضا کات کردم. ۱۵ فروردین. با امین حرف زدم. رضا زنگ زد گفت از زندگیم برو بیرون. و امروز.دوباره زنگ زدم بهش گفتم نه. گفت بخاطر تو عوض میشم. بخاطر تو میرم یش مشاور. ولی من گفتم نه. گفتم نمیخوام. وقتی یه چیزی توی یه رابطه از بین رفته.دیگه رفته کاریش نمیشه کرد. رضا یه چیزایی رو خراب کرد. اعتماد و احترام رو کامل از بین برد. و همیشه چیزی که خراب میشه رو نمیشه دوباره درست کرد. بعضی چیزا خراب میشنو بعد تموم میشن. حتی نخواست همو ببینیم و حضوری خدافظی کنیم. خودش گند زد به همه چی و.ولی با این حال سخت ترین قسمت کات کردن با رضا این بود که قبول کنم شاید هیچ وقت هیچکسو اونقدر دوس نداشته باشم.


یکسال از اخرین پستم میگذره و خیلی خیلی بیشتر از منی که یکسال پیش اومد و اون پست رو نوشت. خیلی کوچیک بودمخیلی خیلی کوچیک بودم برای درک یه سری چیزا. خیلی خیلی نمیفهمیدم و اون نفهمی کار دست داد. دارم سعی میکنم باهاش کنار بیام و درستش کنم.راست میگفتن بزرگ شدن هزینه داره. ترسناک و دردناکه. مسئولیت پذیری و منطق میخواد. و قرار نیست هر اشتباهی کردی کسی کمکت کنه.اشتباهاتت میتونه زندگی و اینده ی خودت و دیگران رو نابود کنه

و تو دختر کوچیکی که درون من زندگی میکنی و به من شوق زندگی رو هدیه دادی.تو تنها دلیل ادامه دادن منی. وقتی که تمام دلخوشیهام به یاس تبدیل میشن.


تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چاپخانه دانشگاه علامه طباطبایی دانلود بروز ترین ترینر ها دانلود فیلم ایرانی جدید و سریال عکاسی مرداد آب شیرین کن معرفی کالا فروشگاهی ارزیابی